نمیدونم این چندمین باریه که یه وبلاگو شروع میکنم. اما این سری شاید فرق داشته باشه و بتونم بیشتر ادامه بدم. چون دوتا تغییر بزرگ در زندگیم به وجود اومده. دوتا تغییر که هرکدوم به تنهایی میتونن برای از دست دادن کنترل شرایط کافی باشن. ارشد و شروع به کار.
این که چه اتفاقی افتاد که به این کار، یعنی مدیر برنامه یا دستیار شخصی مشغول شدم، داستانیه که میتونه بین پست‌های بعدی گفته بشه. حقیقت اینه که شروع دوباره نوشتن به پیشنهاد کوشا بود. گفت که چند وقت دیگه میتونی برگردی و از تجربه‌هات برای کمک به بقیه استفاده کنی.
معرفی میکنم:
دانشجوی ارشد حقوق عمومی هستم. نزدیک به 23 سالمه و دستیار شخصی یک مرد خیلی خیلی پرمشغله. هنوز در حال گذروندن مراحل کارآموزی هستم. 
در حال حاضر در شرکت نشستم. از 6.5 صبح اینجا بودم. ظهر برای انجام یک سری کارها بیرون بودم و الان منتظر رئیسم تا بیاد برای هماهنگی کارها :)